شناسه: 132484

تواضع و فروتنی

به یاد دارم در آخرین مرتبه ای که برادرم از جبهه به مرخصی می آمد، تمام بدنش پر از ترکش بود و زخم عمیقی نیز در بدن داشت. ولی بدلیل اینکه پدر و مادرم را خیلی دوست داشت و راضی نبود که آنها ناراحت شوند به من گفت: « به پدر و مادر نگو که من زخمی شدم! چون اگر متوجه شوند دیگر نمی گذارند من به جبهه بروم و به آرزویم نخواهم رسید.»

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه