خواب و رویای دیگران در مورد شهید 2
یک شب خواب دیدم که فردی آمد و گفت : که بروید پشت آن کوه محمد باقر افتاده است . من به آنجا رفتم و دیدم که محمد باقر افتاده است و روی دستهایش خون جمع شده است و در آن موقع از خواب بیدار شدم .
یک شب خواب دیدم که فردی آمد و گفت : که بروید پشت آن کوه محمد باقر افتاده است . من به آنجا رفتم و دیدم که محمد باقر افتاده است و روی دستهایش خون جمع شده است و در آن موقع از خواب بیدار شدم .
ثبت دیدگاه