قرآن و نیایش 1
به روایت از حکیمه اسماعیلی :ه خاطر دارم یک بار در خواب دیدم که برادرم محمد باقر به خانه ی ما آمده است به او گفتم تو که شهید شده ای پس این جا چکار می کنی؟ گفت: من که زنده ام درست است که شهید شده ام اما همیشه در کنار شما و پدر و مادر هستم اما شما مرا نمی بینید بعد من از خواب پریدم و دیدم هیچ کسی در کنارم نیست و من خواب دیدم.
ثبت دیدگاه