شناسه: 133648

خواب و رویای دیگران در مورد شهید 6

به روایت از بتول فیضی : یادم می آید یک شب خواب دیدم که محمد باقر به منزل ما آمد و پرچم سفیدی در دستش است. گفتم: محمدباقر بیا خانه. گفت:" می خواهم بروم فقط به برادرانم بگو هر کدام یک سنجاق قفلی به گوشة پرچم بزنند." از ایشان سؤال کردم برای چه؟ گفت:" خواهرم، من وصیت کرده ام که..." در همین حین از خواب بیدار شدم

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه