شناسه: 133661

خواب و رویای دیگران در مورد شهید 8÷

به روایت از بتول فیضی : من چند هفته به خاطر اینکه به بیابان می رفتم وقت نمی کردم که سر مزارش بروم بعد یکی از همسایه ها خواب دیده بود که محمدباقر به او می گوید که بروید به مادرم بگویید که در لای قرآن تسبیح گذاشته ام آن را بردارند و صلوات بفرستند. و از آن روز تصمیم گرفتم که هر جمعه سر مزارش بروم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه