شناسه: 133930

تولد و کودکی 1

- به یاد دارم علیرضا کلاس سوم ابتدایی بود که از دبستان می آمد. من هم در مسیر دبستان او کاری داشتم و چون به بیماری صرع مبتلا بودم در پیاده رو خیابان افتادم. خیلی از آدمها مرا دیدند ولی از ترس به من کمک نکردند. وقتی فرزندم مرا دید که روی زمین افتادم با روحیه بسیار عالی و با آن بچگی که داشت مرا به درمانگاه برد و به دکتر گفت: « این پدر من است. به زمین خورده و سرش زخمی شده است. شما بخیه بزنید تا من بروم منزل هم پول بیاورم و هم به مادرم خبر بدهم.»

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه