شناسه: 135036

روابط عاطفی با خانواده و دوستان یعد از شهادت

صادق علی آزادمرد بعد از شهادت پسرم یک شب ساعت 10 بود که متوجه شدم پسرم بابا ، بابا می گوید .ومراصدا می زند .من به بیرون از اتاق رفتم ودیدم فرزندم آمده است . به او گفتم : شما که شهید شده بودید پس چرا زنده هستید. او با من وارد منزل شد وبا هم صحبت کردیم .وبعد از منرل خارج شد . به طوریکه چند نفر از همسایه ها شاهد این قضیه بودند .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه