توجه به خانواده
راوی محمد صمدی: در زمانی که محمدررضا در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد ما از لحاظ شرایط زندگی وضعیت بسیار سختی را می گذراندیم. یکروز محمدرضا به من گفت پدر میخواهم صبحها کار کنم و کمی در هزینه های زندگی کمک کنم. گفتم پسرم درست چه میشود؟ می خواهی ترک تحصیل کنی؟ گفت پدر جان صبحها کار می کنم و شبها درس می خوانم. گفتم برایت مشکل نیست؟ گفت نه، شبانه ثبت نام کرده ام ـ یعنی قبل از اینکه به من بگوید در مدرسه ثبت نام کرده بود ـ گفتم باشد پسرم. بعداً به من گفت از طرف مدرسة روزانه به دنبالم آمده اند و گفته اند شما که درسهایت خوب است حیف است در مدارس شبانه تحصیل کنی، بهتر است در همین مدرسه درس بخوانی، ولی من در جواب آنها گفتم شرایط زندگی ما طوری است که نمی توانم صبحها درس بخوانم، باید کمک حال پدرم باشم.فرزندم با وجودیکه حتی من یک کلمه در مورد مخارج زندگی حرفی به او نزده بودم خودش شرایط را به خوبی درک می کرد و این نشان از بلوغ فکری او بود. در عین حال به تحصیل کردن نیز اهمیت فراوانی می داد به طوری که حتی یک روز هم غیبت نداشت.
ثبت دیدگاه