عشق شهادت
راوی محمد صمدی: یادم است یکبار مادر محمد رضا به پسرم گفت محمدرضا جان تو دیگر بزرگ شده ای، برای دامادیت فکری کن، دلم می خواهد عروسم را ببینم. محمدرضا گفت مادر من آرزوی دامادی ندارم، آرزویم این است در این جنگ پیروز شویم، فرمان رهبرمان را گوش کنیم و به دنبال پیروزی اسلام باشیم، مادر آرزویم شهادت است و دوست دارم زحمتهایی را که کشیده ام به ثمر بنشیند و شربت شهادت را بنوشم.
ثبت دیدگاه