خبر شهادت
راوی محمد درکی: یک روز در جزیره مجنون نشسته بودیم و داشتیم با دوستان چای می خوردیم . که احمد پیشم آمد و گفت: خانواده برایت نگران بودند ، برو به مخابراتن و به مشهد تلفن کن من اصرار کردم . که می ایستم 10 روز دیگر در خط بعد با هم به مرخصی می رویم امّا او اصرار کرد که من به مخابرات بروم و زنگ بزنم بالاخره من قبول کردم و به مخابرات که در اهواز بود رفتم بچه ها گفتند : یگان ویژه مهندسی به مناسبت شهادت یکی از افراد عزاداری دارند ما هم طبق معمول همیشه، با انها رفتیم وسط عزاداری بود که یکباره اسم شهید احمد نیک پسند رادیدم و دیگر هیچ چیز نفهمیدم
ثبت دیدگاه