عشق شهادت
راوی میر علی نوروزیان: یادم هست در آخرین اعزام برادرم علی نوروزیان فرزندش سه ماهه بود او را در آغوش گرفته و بالا می انداخت و خیلی خوشحال بود و می گفت: اگر از منطقه برگشتم برایش دوچرخه می خرم. وقتی به او گفتم: چرا می گویی(اگر) گفت: امید وارم که خدا این لطف را به من بکند و به آنچه که دوست دارم دست یابم و به شهادت برسم. شما باید نسبت به فرزندم هیچ کوتاهی و کم لطفی نکنید و نگذارید در نبود من کمبود داشته باشد.
ثبت دیدگاه