شناسه: 139888

خواب و روياي ديگران درمورد شهيد

راوی محبوبه نصرآبادی : نزدیکی های صبح بود در خواب شیرینی بودم پدرم را دیدم که با هم به زیارت امام رضا (ع) رفته ایم، رو به من کرد و گفت: دخترم امیدوارم این مسافرت به تو خوش بگذرد. در خواب با هم راه می رفتیم و حرف می زدیم پدرم مرا به حرم مطهره پارک و سینما و خیلی جاهای دیگر برد هر چند گاه همدیگر را بغل می کردیم و او دست نوازش به سر و صورتم می کشید تا این که مادرم مرا از آن خواب خوش بیدار کرد و فهمیدم که صبح شده است و باید زندگی را در دنیایی دیگر دنبال کنم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه