شناسه: 140013

ناظر و شاهد بودن شهيد برامور

راوی نواب هفت خوانی : شهید: علی نخعی فدافن گوینده: نواب هفت‌خوانی ـــــــ پدر شهید: غلامرضا اوائلی که راه کربلا باز شده بود و بعضی‌ها به کربلا مشرف می‌شدند یک شب ناراحت بودم و گریه می‌کردم و با خودم می‌گفتم همه رفتند کربلا زیارت کردند من ماندم همان شب خواب دیدم که علی آمده و لباس بسیجی به تن دارد و به من گفت مامان بلند شو که می‌خواهیم برویم کربلا من ماشین آورده‌ام دم درب حیاط منتظرمان است گفتم تو هم به کربلا می‌آئی؟ گفت: نخیر شما هر روز گریه می‌کنی برای کربلا، ما هر روز امام حسین علیه‌السلام را می‌بینیم فقط آمده‌ام که تو را بفرستم من را برد و سوار ماشین کرد تا سوار ماشین شدم از خو

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه