علاقه مندي ها و آرزوها
راوی منصوره نجفی : آخرین باری که مسعود به مرخصی آمده بود توی حیاط بودم که از او پرسیدم : چرا زود آمدی گفت:آمده ام تا شما را خوب ببینم ،شاید این آخرین باری باشد که به مرخصی می آیم و روزی که می خواست خداحافظی کند و به جبهه برود حدود مسافت 50 متری رفت و دوباره برگشت و برادر کوچکش را بغل کرد و بوسید و سفارش زیادی به درس خواندن ایشان کرد و رفت و به آرزو ی دیرینه اش که شهادت در راه حق و عدالت بود نائل گردید.
ثبت دیدگاه