شناسه: 140151

توکل به خداوند

چون در منزل تلویزیون نداشتیم چند روزی بود که به علی آقا اصرار می کردم یک تلویزیون تهیه کند روزی ایشان به من گفت: از خدا بخواهید که یک تلویزیون به ما بدهد .گفتم : مگر می شود که تلویزیون هم خدا به آدم بدهد؟ چند روزی از این موضوع گذشت و ایشان به ماموریت تایباد رفت .بعد از چند روز یک نفر درب منزل را زد .وقتی در را باز کردم دیدم تلویزیونی دردست دارد .گفتم : این تلویزیون مال کیست ؟ گفت : در تایباد قرعه کشی کردند و یک تلویزیون به نام آقای نجفی افتاد وایشان برای شما فرستاد و این همان چیزی بود که به آن اعتقاد داشت و ما به آن نرسیده بودیم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه