شناسه: 140237

خواب و روياي ديگران در مورد شهادت شهيد

راوی زهره نجفی : هنگامی که بهرام هشت ساله بود خواب دیدم که این خواب بعد از گذشت پانزده سال به واقعیت پیوست و این خواب را در اوایل سال1357 دیدم که: یک هواپیما در آسمان است و در مقابل خانه ی ما به زمین نشست و چند تا از برادرهای بسیجی از هواپیما پیاده شدند و در حالی که بچه ی قنداق شده ای را در بغل داشتند مرا صدا زدند و گفتند بیا بچه قنداقی ات را ببر گفتم: من بچه ی قنداقی ندارم گفتند نه این بچه مال شماست و دو تا بچه ی دیگر یکی حسنعلی با انصاف و دیگری قربانعلی جلیلی است که باید آن ها را به خانواده هایشان تحویل بدهیم بچه را که تحویل گرفتم دیدم بهرام است صبح که شد خواب را برای پدرم تعریف کردم پدرم گفت: احتمالا در ایران جنگی به وقوع می پیوندد که بهرام در آن شرکت دارد و خدا می داند که چه بر سرش خواهد آمد و بالاخره بهرام در سال 1365 به درجه ی رفیع شهادت نائل گشت و در سال 1373 جنازه اش را داخل پارچه ی سفیدی به شکل قنداق شده برایمان آوردند قربانعلی جلیلی هم جنازه اش بعد از چند سال در داخل پارچه ی سفیدی برگشت از حسنعلی با انصاف هم هنوز خبری نیست.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه