وصیت شماره 1 - شهید محمدعلی ناظری
دست از طلب ندارم تا گام من برآيد يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد با سلام به پيشگاه مبارک پيامبر گرامي اسلام (ص) و امامان معصوم (عليهم السلام) و با سلام و درود به پيشگاه امام عزيز و [امت] شهيد پرور ايران اسلامي بخصوص خانواده محترم شهدا و سلام و درود و دعاي بيکران بر رزمندگان حماسه آفرين و شکست ناپذير اسلام. و با سلام خدمت پدر و مادر عزيز و برادران و خواهران گراميم و سلام خدمت کليه اقوام و آشنايان و دوستان وهمسايگان. در ابتدا از تمامي شما عزيزان مي خواهم که من را حلال کنيد و از من راضي باشيد تا در پيشگاه خداوند متعال سرافکنده نباشم. هدف من از آمدن به جبهه اولاً ياري کردن دين خدا بود چنانکه خداوند مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا إن تنصر ا000 ينصرکم و يثبت اقدامکم « سوره محمد (ص) ـ آيه 8 » اي مؤمنان اگر (دين) خدا را ياري کنيد شما را ياري خواهد کرد و قدم هايتان را استوار خواهد نمود و ثانياً براي رضايت خاطر و رضايت وجدان خودم بود مگر ما نبوديم که در شعارهايمان مي گفتيم: « اماما، اماما، ما اهل کوفه نيستيم » آيا مگر ما نبوديم که با شنيدن داستان غم انگيز شهداي کربلا بر مظلوميت آنان مي گريستيم و بر سر و سينه زده، گريبان مي دريم؟ آيا مي بايست اين فريادها در حد شعار باقي مي ماند؟ آيا نمي بايست به نداي کمک طلبي امام عزيز، اين فرزند راستين علي (ع) لبيک بگوييم؟ شهيد چمران سردار رشيد اسلام در مورد مقام شهيد چنين نظري داشت: « شکوه هستي در برابر شهيد تسليم و خاضع است » خداوندا مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار بده. آري اي امت حزب ا000 اين جوانان عزيزي که مشتاقانه به جبهه ها مي روند و شهادت را آگاهانه انتخاب [کرده اند] در روز قيامت در پيش خداي متعال روسفيد خواهند بود و بدانيد که شهيدان ما زنده اند و اينها هستند که با خون خود درخت اسلام را آبياري کردند.
ثبت دیدگاه