عشق به جهاد
راوی فروغ نادی مقدم : وقتی برادرم داوود برای اولین بار به مر خصی آمد شدیدا بیمار شد به طوری که دکتر برای او چند روز مرخصی استحلاجی نوشت ولی بعد از یک روز حالش بهبود پیدا کرد وخوب شد و بلند شد و گفت می خواهم به جبهه بروم. ما به او گفتیم این چند روز مرخصی را به شما داده اند استفاده کن بعد برو ایشان گفت مگر خون من از بقیه سربازان که در جبهه می جنگند رنگین تر است؟ اگر شما آنجا بودید و میدید که چه گلهایی پرپر می شوند هیچ وقت این حرف را نمی زدید.
ثبت دیدگاه