خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
راوی بی بی ملیحه معینی : یادم هست بعد از شهادت فرزندم عوضی محمد نادی و درست در روز شهادت امام حسین (ع) خواب دیدم که وارد امام زاده ای که در روستایمان است شده ام و دور آن امام زاده را چند نفر با پرچم های امام حسین و حضرت ابوالفضل پوشانده اند . در حال زیارت بودم که دوست پسرم مرا صدا زد و گفت : از پنجره نگاه کن پسرت می خواهد با تو خداحافظی کند و به کنار پنجره رفتم و پسرم در حالی که یک پرچم سبز با نام مبارک یا حسین دردستش بود او با چهره ای بشاش و خنده رو به پیش من آمد و گفت مادرجان چرا این قدر گریه می کنید می بینید من که زنده ام و نمرده ام . وقتی شما گریه می کنید من ناراحت می شوم . شما برای مظلومیت آقایم امام حسین (ع) گریه کنید و این جملات را گفت و خداحافظی کرد و کمی که دور شد سه بار دست تکان داد و محو شد .
ثبت دیدگاه