وصیت شماره 1 - شهید محمدعلی میرزایی شیخ آباد
شهيد مهدي ميرزائي گزيده اي از وصيت نامة شهيد با سلام و … تاکنون با خودم فکر کرده ام و گفته ام خداوندا چه شده و اعمالم چگونه او کار در آمده و مرا مورد چه امتحاني قرار دادي که تاکنون توفيق شهادت نصيب من نگردانده اي؟ معبودا خدمت شاهدي در کارهايم، اعمالم، رفتارم، چه گناهاني کمبود و که انجام ندادم نميتوانم اين بخشندگي و بزرگيت را با چه زباني بيان دارم، گرچه تاکنون از برملا کردن اعمالم در جمع بندگانت خودداري ورزيده اي و … آري در اين لحظات حسّاس هيچ چيز نمي خواهم جز اين که مرا عفو و برايم دعا کنيد تا خداوند مرا پاک سازد از گناهاني که مرنکب شده ام بگذرد. و چند جمله اي علم در باب وصيتنامه مي نويسم و چنانچه شما را دچار زحمت نمي ساخت بدان عمل نمايند. 1) در صورت امکان جسدم را در حرم امام رضا (ع) طواف داده و بعد به خاک بسپاريد. 2) مقداري از تربت مقدّس امام حسين (ع) را بر بدنم بپاشيد گرچه گرد و غبار کربلاي ايران هنوز بر بدنم مي باشد. 3) به در سنگ قبرم هيچ جمله اي ننويسيد که حاکي از معرفي و نشان دادن قبرم باشد زيرا مي خواهم گمنام و بي نام و نشان باشم. مادر و پدر گرچه نتوانستم فرزند خوبي برايتان باشم و از ابتدا تاکنون جز غصه و گرفتاري برايتان چيزي نداشتم جدّاً مرا خواهيد بخشيد و برايم طلب عفو و بخشايش نماييد. در پايان وصصيت نامه به علّت حرکت به سوي منطقه عمليات از اقوام و دوستان نيز حلاليت مي طلبم و علت را در کمبود وقت و راهي شدن جهت عمليات مي داند. الحامي الملتمس الدعا مهدي ميرزائي ـ چند ساعت قبل از عمليات خرمشهر سرانجام در سال 1365 به تهران رفته به عضويت وزارت اطلاعات در آمده و پس از فعاليتهاي چشمگير که در آن وزارت خانه انجام داد. قبل از عمليات کربلاي 5 به سوي جبهه شتافت و در همين عمليات بود که عاشق و معشوق به هم رسيدند، حجابها گسسته شد و ميرزائي عزيز بر بال ملائکه الله نشست و به لقاء الهي رسيد. آري ميرزائي روز پنجشنبه 19 بهمن ماه سال 1365 در سن 19 سالگي و در حاليکه يکي از گردانهاي 21 امام رضا (ع) را هدايت مي کرد پس از 6 سال تکه ؟؟؟ در جزيرة بوبيان به شهادت رسيد و به همه دوستان درس مقاومت خلوص ـ ايثار و تقوي و پرهيزگاري داد جنازه اين عزيز به زادگاهش منتقل و در کنار بقية همرزمانش به خاک سپرده شد.
ثبت دیدگاه