شناسه: 141823

وصیت شماره 1 - شهید مهدی مومنی مزده

" بسم الله الرحمن الرحیم "
برای جنگ با کافران سبک بار و مجهز بیرون شوید و در راه خدا با مال و جان جهاد کنید این کار شما را بسی بهتر خواهد بود اگر مردمی با فکر و اندیشه با شید .
به نام خدا وند بخشنده مهربان به نام نامی الله به نام آن کسی که زمین و آسمان را آفرید ه به نام آن کس که تمام موجودات روی زمین را آفرید و به نام آن کس که خود در قیامت پاداش و جزای مردم را می دهد .
با سلام خدمت امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمینی و با درود به شهدای کربلا و کربلای ایران و پس از آن خدمت پدر و مادر عزیزم ای عزیزان من ای سروران من امیدوارم مرا حلال کنید پدر جانم من در حق شما بسیار بدی کردم و خود این را می دانم شما را به خدا مرا تا آن جا که برایتان امکان دارد حلال کنید . و اما مادرم شما در مقابل من بسیار زحمت کشیدید ولی من جوابش را بی ادبی دادم امیدوار هستم که شما مرا حلال کنید و برای من دعا کنید که خداوند گناهان مرا ببخشد ولی مادر خوبم و پدر عزیزم چیزی هست که باید به شما بگویم و آن این است که سرور ان من نمی گویم که برای من گریه نکنید چون هر چه با شد برای من زحمت کشیده اید و محبتی نسبت به من در دل شما می با شد ولی خواهش می کنم تا ان جا که ممکن می با شد برای کوری چشم دشمن خود را خوشحال نشان دهید .
خوب پدر و مادر عزیزم از شم اخواهشی دارم و ان این است که از قول من به تمام دوستان و خویشاوندان سلام برسانید و پس از آن حلالیت بطلبید از جمله آقا رضا ، محبوبه خانم ، یاسر و هاجر ،؟ دائی حجی زندائی حسین آقا و آقا محسن ، احمد آقا معتمدی و منصوره خانم ، دائی مندلی و زندائی ، اعزام مرضیه و حسین ، خاله و محمود آقا ، رسول و احمد ف عمه معصومه و عمو ، آقا جواد و آقا رضا ، عمه صدیقه و حسین آقا ، رضوان ، سمیه و سعید و علی آقا ، آقا مرتضی و مریم خانم ،آقا مصطفی و خواهرم زهرا خانم ، خانم باجی و ننه آقا ، حاج غضنفر و خاله اکبر آقا و محمد اصغر آقا و حاج غلام حسین در اینجا از برادرانم و خواهرم معذرت می خواهم که در اول وصیتم اسمی از شما نبردم باید مرا ببخشید ولی در این جا لازم دانستم از خواهرم و برادرانم حلالیت بطلبم خواهرم از من به شما نصیحتی شما درس طلبگی خود را ادامه بده که خوب راهی می با شد و به سخنان کسی گوش نکن که شما را مسخره می کنند و اما خواهر عزیزم خواهش می کنم که اگر بدی از من دیده اید که حتما دیده اید حلال کنید چون من طاقت ندارم که در ان دنیا لگد به قبر بزنم .
آقا مصطفی از من حقیر بشنو و به سربازی بروید چون اسلام در این موقعیت به شما احتیاج دارد اما آقا مصطفی شما هم اگر بدی از من دیده اید حلال کنید .
اما پدر م همانطور که 19 سال برای شما بجز مزاحمت و چیزی نادشته ام در اینجا هم زحمتی برای شما دارم و آن این است که من در حال حاضر 170000 ریال پیش شمادارم . 100000 ریال آن را بابت طلبی که دارید بردارید مقدار کمی پول هم در قرض الحسنه دارم آنها را هم بگیرید و از باقیمانده آن پولها 50000 ریالش را رد مظالم بدهید .
موتورم را اگر نیاز ندارید بفروشید و 47000 ریال آن را خمس و زکات بدهید و بقیه آن را 31 سال نماز و روزه برایم بدهید اگر که پول کم آمد پدرم زحمت بکشد و بقیه اش را بدهد و اگر زیاد آمد پدرم یبردارد برای خرجهایی که می خواهد بکند دیگر عرضی ندارم . باید ببخشید که سر شما را درد آوردم .
اگر بد خط است یا غلط املائی دارد به بزرگواری خودتان ببخشد و در پایان با پدر و مادرم و خواهر و برادران عزیزم دیگر من سفارش نکنم که برای من گریه نکنید فقط و فقط به خاطر گوری چشم دشمنان اسلام و مسلمین و امیدوار هستم همگی راه مرا و دیگر شهدا را ادامه دهید و برای من دعا کنید که خدا مرا جز شهدای خود قرار بدهد .
" والسلام "

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه