شناسه: 142582

امدادهاي غيبي

راوی ن. م روشنایی: در سن دو سالگی به اتفاق پدر و مادر به دیدن یکی از آشنایان به روستای سده رفته بودند که در آنجا این شهید عزیز دچار مریضی سختی می شود که آشنای ما اظهار می دارد ، باید این طفل را به قدمگاهی که در نزدیکی سده است ببریم تا شفا یابد که تا آن روز هیچ کس نمی دانسته بقعة کدام امام است وقتی به نزدیک قدمگاه می رسند . این شهید عزیز به همان زبان طفلیت می گوید من را روی زمین بگذارید . به محض اینکه قدم بر می دارد نام ابولفضل را به زبان می آورند که از همان زمان آن قدمگاه به قدمگاه ابوالفضل معروف شده است و پدرم هر سال یک گوسفند نذر آن قدمگاه می کند .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه