عشق شهادت
یک دفعه حسین در رابطه به جبهه و جنگ و مقام شهادت و اینکه شهادت نیز نصیب وی شود صحبت می کرد و من از اینکه ایشان آرزوی شهادت کرد ناراحت شدم و شروع به گریه کردن نمودم . حسین وقتی دید من ناراحت شدم خندید و گفت : خواهرم ناراحت نباش من لیاقت شهادت را ندارم و به این زودی شهید نمی شوم بارها تیر از کنار گوشم عبور کرده اما برایم هیچ اتفاقی رخ نداده است و به شوخی گفت : بادمجان بم آفت ندارد و با این سخنان من را دلداری داد.
ثبت دیدگاه