خواب و روياي شهيد
بار اولی که مرادی به جبهه آمده بود، درحین استراحت بود که خوابش برده بود. خواب می بیند که به او می گویند: " برگرد و برو، خانه تو در اینجا هنوز آماده نیست، برو فلان زمان بیا " که دقیقاً زمان آن را در خواب به او گفته بودند. مرادی که از خواب بیدار می شود به دوستانش که همراه او بودند می گوید: " من را بر می گردانند." همشهریانش گفته بودند فکر نمی کنیم اینطور باشد، که در بین بحث و گفتگوی آنها کسی وارد می شود و می گوید: " شما باید به عقب برگردید."
ثبت دیدگاه