شناسه: 146312

خواب ورویای دیگران در مورد شهید

وقتی پیکر پاک سید محمود را پس از دوازده سال آورده بودند به من خبر نداده بودند. همان شب خواب دیدم با یکی از فرزندانم به میدان بازرگانی رفتیم، دیدم آنجا خیلی شلوغ است و همه چادر سیاه به سر دارند و منتظر آمدن یک نفر هستند. من نمی دانستم چه کسی می خواهد بیاید. با فرزندم کنار یک دیوار نشستیم. یکدفعه دیدم سید مصیب دارد یه طرف من می آید، که ناگهان از خواب بیدار شدم. صبح که شد به همه گفتم: سید مصیب پیدا شده، و آن وقت بود که به من گفتند: جنازه سید مصیب را آورده اند.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه