خواب ورویای دیگران در مورد شهید
وقتی پیکر پاک سید محمود را پس از دوازده سال آورده بودند به من خبر نداده بودند. همان شب خواب دیدم با یکی از فرزندانم به میدان بازرگانی رفتیم، دیدم آنجا خیلی شلوغ است و همه چادر سیاه به سر دارند و منتظر آمدن یک نفر هستند. من نمی دانستم چه کسی می خواهد بیاید. با فرزندم کنار یک دیوار نشستیم. یکدفعه دیدم سید مصیب دارد یه طرف من می آید، که ناگهان از خواب بیدار شدم. صبح که شد به همه گفتم: سید مصیب پیدا شده، و آن وقت بود که به من گفتند: جنازه سید مصیب را آورده اند.
ثبت دیدگاه