شناسه: 146315

اخلاص عمل

به روایت از بی بی زینب لنگری : زمستان بود و ما فقط در یک اتاق بخاری گذاشته بودیم وهمه درهمان یک اتاق زندگی می کردیم و فرش بقیه اتاقها را که به دلیل سردی اتاق که بلا استفاده بود جمع کرده بودیم یک شب از خواب بیدار شدم دیدم سیدمصیب نیست گفتم : خدایا سید مصیب در این هوای سرد کجا رفته هر چه دنبالش گشتم پیدایش نکردم وقتی درب یکی از اتاقها را باز کردم دیدم یک تکه کارتن زیر پایش انداخته ومشغول خواندن نماز است با دیدن این صحنه گریه ام گرفت وقتی نمازش تمام شدگفت : مادرجان قسم یادکن که این راز بین من و شما بماند .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه