شناسه: 146375

عشق به جهاد

به روایت از فیرده لعل مصرزاده : وقتی حسین داشت وصیت نامه اش را می نوشت دقیقاً یادم می آید روی پله ها نشسته بود و گریه می کرد و من ناگهان او را دیدم پرسیدم حسین جان آبغوره گرفتی یا چشمانت درد می کند؟ حسین گفت : اذیت نکن دختر در حال خواندن نامه ی دوستم که از جبهه فرستاده بود . الان فهمیدم که سه روز پیش حمله داشتند و من ازاینکه سعادت نصیبم نشد و من درآنجا نبودم حسرت می خورم و گریه می کنم .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه