شناسه: 147195

عشق به جهاد

راوی فاطمه گرامی: دفعه آخری که برادرم حسین کرامی می خواست به جبهه برود من بی اختیار گریه ام گرفته بود و نمی توانستم جلو گریه ام را بگیرم و گاهی هم می خندیدم . حسین به من گفت : چرا گریه می کنی من گفتم : اگر می شود این دفعه را نروید او گفت : مگر می شود نروم . دشمنان به کشور و ناموس ما حمله می کنند و من اینجا بنشینم . که همان دفعه رفت و به درجه رفیع شهادت نائل گردید .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه