خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
راوی فاطمه گرامی: «قرار بود من و آقای کوثری باهم ازدواج کنیم ولی فقط خواستگاری شده بود . - سال 1373 - یک روز آقای کوثری آمدند و با حالتی منقلب گفتند : دیشب خوابی دیدم . گفتم : بگو می شنوم و ایشان شروع کردند به تعریف که خواب دیدم حسین با لباس رزمنده به طرف من آمد و سلام و احوالپرسی خوبی با من کرد و مرا غرق بوسه کرد . سپس گفت : از تصمیمی که گرفته ای - یعنی ازدواج با فاطمه - خوشحالم و به شما تبریک می گویم . با این حرف چشمان مادرم پر از اشک شد و گفت : آری ! راستی روح این عزیزان از تمام وقایع آگاهی دارد و این ما هستیم که در خواب غفلتیم .»
ثبت دیدگاه