دوران تحصيل
یکروز که به مدرسه رفته بود وقتی که برگشت خیلی خوشحال بود ومی خندید به او گفتم : مهدی چی شده ؟ گفت : به خاطر اینک شاگرد ممتاز شدم به من جایزه دادن . جایزه ی او یک کتاب داستان بود که موضوع آن داستان زندگی ائمه بود . خیلی از این که شاگرد ممتاز شده بود شاد وخوشحال بود ما نیز از او خیلی راضی بودیم و به او تبریک گفتیم .
ثبت دیدگاه