شناسه: 147724

عشق به جهاد

زمانی که با هم در جبهه بودیم، ماموریت ایشان تمام شده بود و او می خواست برای دیدن خانواده اش چند روزی مرخصی بگیرد. به او گفتم: عمو جان، نکند شما مجددا به جبهه بیایی! صبر کن تا من از جبهه برگردم، بعد شما دوباره اعزام شوید، شما دین خود را انجام داده ای، اما او تحمل نکرده بود و قبل از اینکه ما از جبهه برگردیم، دوباره به جبهه آمده بود.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه