گذشت و اغماض
راوی هاجر حیدری: یک روز او را دیدم که با یکی از اهالی دعوا می کند با اینکه می توانست او را بزند اما این کار را نکرد و دو کشیده هم خورد، من به او گفتم: چرا تو اینقدر ساکتی؟ چرا تو او را نزدی؟ گفت: اگر من هم او را می زدم مثل او بودم. پس فرق من با او چه بود. بگذارید خودش پشیمان می شود. باور بفرمایید که همان طور هم شد، آن طرف پشیمان شد و عذر خواهی کرد.
ثبت دیدگاه