همت در رفع مشکل دیگران
به روایت از علی اکبر خانی : یک روز من در خانه بودم، بچه ام مریض شده بود و شوهرم در خانه نبود. ایشان به دیدن من آمده بودند، وقتی دیدند بچه ام مریض است گفت: " چرا او را به بیمارستان نمی بری! " گفتم که پول ندارم. مرا برداشت همراه بچه ام با موتورش به بخش صفی آباد برد و از آنجا به شهر نیشابور رفتیم. در آنجا به سراغ صاحب کار خود رفت و پول خود را در قبال قالی که قبلاً بافته بود را تحویل گرفت، و بچه ام را به دکتر برد و او در آنجا درمان شد و ما همگی خوشحال برگشتیم.
ثبت دیدگاه