شناسه: 150490

عشق به جهاد

حسن علاقه زیادی به جبهه داشت ودائماً در جبهه بود یک روز به او گفتم : برادرجان شما خیلی در جبهه بوده ای دیگر نرو . بگذار دوستانت به جبهه بروند. گفت : من به جای خودم می روم ودیگران هم به جای خودشان می روند .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه