تهجد و عبادت
مدتی بود که هر شب صدایی به گوشم می رسید همانند صدای ناله و گریه وزاری. اوایل فکر کردم که صدای وزش باد است ولی یک شب با صدای آن از خواب بیدار شدم وبه طرف اتاق جلویی رفتم . صدای زمزمه ای بود وقتی از شکاف درب به داخل اتاق نگاه کردم دیدم برادرم محمود نشسته و دارد با خدای خود راز و نیاز می کند .
ثبت دیدگاه