قداست لباس سپاه
به روایت از مهدی عدالت جو : زمستان سال 63 بود که برادر بزرگم بر اثر عمل جراحی در بیمارستان قائم مشهد بستری بود و قرار بود برادر دیگرم احمد شب را کنار مریض بخوابد. نیمه شب بوده که حال مریض تغییر می کند و ایشان پرستاران را خبر می کند که پرستاران حرف وی را گوش نمی کنند و او عصبانی می شود و با تندی با پرستاران صحبت می کند و یکی از پرستاران می گوید فکر نکن چون لباس سپاه بر تن داری می توانی زور بگویی و این ماجرا تمام می شود که شب بعد که دوباره ایشان می خواهد کنار برادرم بخوابد بدون اورکت می رود و در آن هوای سرد کنار برادرم می خوابد که از ایشان پرسیدم چرا بدون اورکت آمدید؟ گفت: نمی خواهم پرستاران فکر کنند قصد سوء استفاده از این لباس را دارم.
ثبت دیدگاه