پيش بيني شهادت
شهید وقتی به مرخصی یا داخل شهر می آمد یک دست لباس نو داشت و موقعی که می خواست کار کند یک دست لباس دیگر. شبی که می خواست به عملیات برود، لباسهای نو خود را پوشید. یکی از دوستانش از او سوال کرد معمولاً وقتی وسط گرد و خاک می روند، لباسهای خاکی را می پوشند، تو چرا لباسهای نو را پوشیدی و ایشان هم با خنده می گوید: مگر خبر نداری می خواهم شهید شوم. ولی ایشان فکر می کرد که شهید با او شوخی می کند ولی در همان شب در داخل کانال وقتی گرم نبرد علیه دشمنان اسلام و انقلاب است، ناگهان یک عدد نارنجک به طرفش پرت می شود و به شهادت می رسد.
ثبت دیدگاه