شناسه: 157189

پيش بيني شهادت

شهید وقتی به مرخصی یا داخل شهر می آمد یک دست لباس نو داشت و موقعی که می خواست کار کند یک دست لباس دیگر. شبی که می خواست به عملیات برود، لباسهای نو خود را پوشید. یکی از دوستانش از او سوال کرد معمولاً وقتی وسط گرد و خاک می روند، لباسهای خاکی را می پوشند، تو چرا لباسهای نو را پوشیدی و ایشان هم با خنده می گوید: مگر خبر نداری می خواهم شهید شوم. ولی ایشان فکر می کرد که شهید با او شوخی می کند ولی در همان شب در داخل کانال وقتی گرم نبرد علیه دشمنان اسلام و انقلاب است، ناگهان یک عدد نارنجک به طرفش پرت می شود و به شهادت می رسد.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه