خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
راوی فاطمه عبیدی زاده: یک شب درخواب دیدم رفته ام بر سر مزار فرزندم علی رضا، دیدم ایشان با لباس سربازی است و نقابی به صورت زده است من گفتم خدایا دوست دارم صورت فرزندم را ببوسم که در این حال یک نفر به من گفت صلوات بفرست تا به خواسته ات برسی. من هم صلوات فرستادم و نقاب از صورت او به کنار رفت و من چند بار صورت او را بوسیدم تا این که علیرضا گفت مادرجان دیگر بس است و من از خواب بیدار شدم.
ثبت دیدگاه