تولد و کودکی
به یاد دارم شبی فرزندم احمد به شدت مریض شد. آن زمان ما در خانه های سازمانی ژاندارمری زندگی می کردیم و پزشک معالج در داخل پادگان 04 بیرجند مستقر بود. من به خاطر وضعیت فرزندم به ایست و بازرسی توجهی نکردم و وارد پادگان شدم! وقتی پزشک از این موضوع با خبر شد، گفت:" شاید به طرف شما تیراندازی می شد!" گفتم: وقتی بچه ام دارد از دست می رود، تیراندازی مهم نیست.
ثبت دیدگاه