شناسه: 157863

تهجد و عبادت

راوی َاحمد صمیمی ترک: به یاد دارم ماه مبارک رمضان بود که یک شب برادرزاده ام احمد میهمان ما بود. هنگام افطار ایشان مقدار کمی غذا به همراه یک استکان چای خورد. هر چه اصرار کردم چیزی نخورد. موقع سحر که بیدار شدم دیدم که احمد زودتر از ما بیدار شده و مشغول نماز خواندن است. سحری را که آماده نمودم به ایشان گفتم که بیائید و سحری بخورید. ولی ایشان گفت: همان مقدار غذایی را که موقع افطار خوردم کافی است. ما متعجب شدیم که ایشان چقدر کم غذا می خورد.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه