تولد و کودکی
به روایت از کنیز موذی : یادم هست که یک روز در حین غذا خوردن شروع به بهانه گیری کرد و زد زیر گریه و ما هم به خوردن غذا ادامه دادیم و تمام غذا ها را ادامه دادیم و تمام غذا ها را خوردیم . بطوری که برای ایشان باقی نماند . نوبت بعدی که می خواستیم غذا بخوریم جلو تر از همه آمد و گفت : مثل اینکه الان می خواهید همه غذا ها را بخورید . شروع کرد به خوردن غذا دیگر هرگز دیده نشد که موقع غذا خوردن بهانه گیری کند .
ثبت دیدگاه