عشق به جهاد 4
به روایت از لیلی رضوی : آهنگ حمله می زدند که توی اتاق نشسته بود مثل بچه های کوچک گریه می کرد. گفتم: برای چه گریه می کنی گفت: آخر جای من اینجانیست دارند آهنگ حمله می زنند من مثل زنها توی خانه نشستم من باید آنجا باشم. اگر من و امثال من توی خانه بنشینند. اسلام پایدار نمی ماند پس بگذارید من بروم. روی همین اصل من با مکادرم صحبت کردم و ایشان را راضی کردم که آقای مهدی به جبهه بر گردد.
ثبت دیدگاه