شناسه: 165222

ناظر و شاهد بودن شهید بر امور

به روایت از لیلی رضوی : سفری آخری که به خانه آمدند خیلی ناراحت بودند و می گفتند که من اشتباه کردم که ماشین خریدم زیرا برای خریدن ماشین از دیگران قرض گرفته ام . و اگر من شهید شوم نمی دانم تکلیف قرضهایم چه خواهد شد . بعد از شهادتشان یک دفعه ایشان را خواب دیدم که به من گفتند : که بروید و قرضهایم را بدهید . من این خواب را برای پدرم تعریف کردم ایشان هم ماشین را فروختند و رفتند قرضهای برادرم را دادند . یکی از طلبکارها مدعی شده بود که بدهی شهید از آن مبلغی که شما می گویید بیشتر است و پدرم گفته بودند 50 هزار تومان و آن طلبکار گفته بود 75 هزار تومان ، که پدرم مبلغ 75 هزار تومان را به طلبکار داده بود شب ایشان را خواب دیدم گفتند نه من قرار بود به آن طلبکار 50 هزار تومان بدهم. و برای بقیه که ادعا کرده است دروغ است ولی اشکال ندارد حالا من راحت شدم و من این خواب را برای هیچ کس تعریف نکردم بعد از یک ماه آن شخص پول را داده بود کسی برایمان بیاورد و آن شخص گفت که من موقع معامله کردن ماشین آنجا بودم و همان 50 هزار تومان را طلبکار است و برای بقیه آن دروغ گفته اند و حالا من پول را آوردم . آن موقع بود که من متوجه شدم که شهدا به تمامی اعمال ما آگاهند .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه