لحظه و نحوه شهادت
به روایت از حبیب الله دباغ : شب (65/04/10) که عملیّات شروع شد و نیروهای سپاه اسلام موفّق به کسب پیروزی شدند من و حسین روی تپه 173 مستقر و مشغول کندن سنگر شدیم ، مقداری که کندیم حسین خسته شد و گفت : این طرفی که من می کنم ، خیلی محکم است . بیا جایمان را عوض کنیم . من گفتم اشکالی ندارد به محض اینکه جایمان را عوض کردیم ، بعد از لحظه ای یک گلوله توپ مستقیم تانک دشمن که در حال پیشروی به طرف تپه بود ، در بغل سنگر ، یعنی ، همان طرفی که حسین بود ، منفجر شد به نحوی که من در وسط گرد و خاک جایی را نمی دیدم بعد از لحظه ای که گرد و خاک فرو نشست ، دیدم حسین از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به صورت سجده وسط سنگر افتاده ، بلندش کردم . لبهایش تکان می خورد و لحظه ای بعد به لقاء ا... پیوست .
ثبت دیدگاه