شناسه: 169240

عشق شهادت

به روایت از زبیده جوانمرد : سری آخری که روحانی حسن به مرخصی آمده بود وقتی می‌خواست به جبهه برود با یکایک اهالی روستا خداحافظی کرد و از آنها حلالیت طلبید و به دوستانش می‌گفت که برای من تشییع جنازة باشکوهی برگزار کنید به من هم گفت مادر جان مرا ببوسید و گرنه پشیمان می‌شوید و این حرف او را جدی نگرفتم بعد از دوازده روز که از اعزام او می‌گذشت خبر شهادت او را برای ما آوردند وقتی جنازه‌اش را آوردند رفتم و پیکر مطهرش را بوسیدم.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه