ماخوذ به حیا
به نقل از مادرشهید: قصد داشتیم به اصفهان برویم وارد مینیبوس که شدیم تنها صندلی دونفره خالی بود و یک نفره. به من گفت: «اینجا پیش من نشین، خجالت میکشم» یداله خیلی ماخوذ به حیا بود و دوست نداشت زنی در کنار او بنشیند. قبول کردم.یداله نشست و در کنار او آقایی قرار گرفت. ماشین حرکت کرد. در بین راه آن فرد پیاده شد و خانمی سوار شد و چون جا نبود کنار یدالله نشست. در طول مسیر چشمم به یدالله بود و به او میخندیدم.لحظهای که قرار بود سوار مینیبوس شویم و برگردیم به او گفتم: «بذار من پیشت بنشینم تا کس دیگری ننشسته!»
ثبت دیدگاه