شناسه: 188334

لحظه و نحوه شهادت

راوی ذبیح الله نویدی : از منطقه ی ارومیه و اشنویه تلفنگرام زده بودند که نویدی و نجفی را سریعا اعزام کنید وقتی می خواستیم حرکت کنیم خانم حسین آقا گفت از شما خواهش می کنم که هر جا رفتید با همدیگر باشید و از هم جدا نشوید گفتم خاطر جمع باشید از همدیگر جدا نخواهیم شد به منطقه ی جنگی که رسیدیم فرمانده ی پایگاه آقای شیری و فرمانده ی خط آقای زینت بخش بود پرسید چرا دیر آمدید؟ از بلدوزرها دو تا در دره افتاده اند گفتیم اگر زود تر خبر می دادید زودتر می آمدیم منطقه کوهستانی بود با اینکه شهریور ماه بود هنوز در منطقه برف داشت عملیات قادر شروع شد جاده را عراقی ها تحت نظر داشتند و با گلوله و وتوپ و تانک زیر آتش گرفته بودند ساعت از یک نیمه شب گذشته بود آقای نجفی روی بلدوزر کار می کردند و حقیر در پنج متری ایشان با یک دستگاه دیگر کار می کردم که ناگهان گلوله ی خمپاره ی صد وبیست در نزدیکی ایشان به زمین خورد به نحوی که ترکشهای آن پای مرا هم مجروح کرد با تفنگی که داشتم از زمین بلند شدم رفتم جلو شب مهتابی بود دیدم نجفی جلو ی فرمان بلدوزر افتاده و خون زیادی از بدنش خارج می شود و قطره قطره دور زنجیر بلدوزر می ریزد با همان پای شکسته و مجروح به طرف بلدوزر رفتم و حسین را در آغوش گرفتم و هر چه صدا زدم حسین جان حسین جان دیدم جوابی نمی دهد فهمیدم که به فیض شهادت نایل آمده است

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه