استقامت و پايداري
راوی ذبیح الله نویدی : در عملیات فتح المبین به اتفاق حسین آقا شرکت داشتیم در موقع عملیات چندین خاکریز عراقی را گرفتیم فکر می کنم خاکریز پنجم یا ششم بود که تیر به رادیات بلدوزر اصابت کرد و آب رادیات ریخت در حالی که تانکهای خودمان پشت خاکریز منتظر بودند که ما راه را برای آنها باز کنیم گفت نوید ی برگردیم ببینیم در اینجا آب پیدا می شود بعد از اینکه آب پیدا کرد من ظرف آب را برداشتم تا به نجفی بدهم حسین بالای کاپوت بلدوزر بود آبها را به او دادم مقداری آب را که به داخل رادیات ریخت گلوله ای به تانک کنار ما اصابت کرد که انفجار آن نجفی را از روی بلدوزر پرت کرد روی زمین و پایش شکست دستش هم تازه خوب شده بوده با پای شکسته گفت : نویدی برو ببین عراقی ها ببین وسیله ای داخل سنگر ها نیست بیاور من رفتم و زمان زیادی گشتم یک لو در عراقی ها پیدا کردم و خاکریز را شکافتم تا این که تانکهای خودمان جلو رفتند گفتم: آقای نجفی حال که مشکلی نیست با آمبولانس به پشت خط برو و حسین آقا گفت: نویدی تا وقتی جان در بدن دارم باید با شما بیایم دستم را بگیر تا بیایم روی لودر دستش را گرفتم و آوردم روی لودر و بالاخره تا صبح با هم کار می کردیم تا اینکه صبح نیروی جدید آوردند و ما را تعویض کردند.
ثبت دیدگاه