تقيد به مسائل شرعي
راوی حسن نارمنجی : برادرم محمود حدودا دوازده ساله بود که در یک مغازه مشغول کار بود یک روز صاحب مغازه به ایشان می گوید بیا این پول را بگیر و برو مشروبات الکلی بخر و بیاور! اما محمود به حرف او نکرده بود و از خریدن مشروبات ممانعت می ورزد بعد به خانه آمد و گفت: من دیگر به سر کار نمی روم به خاطر صاحب کارم چون او فردی فاسد و شراب خوار است. ایشان با منکرات نیز همکاری داشت."مبارزه با مفاسد اجتماعی" و با کسانی که قمار بازی می کردند به شدت برخورد می نمود.
ثبت دیدگاه