شناسه: 191886

عشق شهادت

راوی سید مرتضی باشی ازغندی: محمد را در سکوت می بینیم. وقتی به او می گویم تو حتما رفتنی هستی با وجود اینکه ناراحت می شود اما باز هم سکوتش را نمی شکند و فقط سرش را پایین می اندازد. وقتی از دوستانش می پرسم که چگونه رفت؟ می گویند: وصیت نامه اش را بخوان می خوانم نوشته است: دوست دارم با تن پاره پاره شده، صورت سرخ شده و پهلوی شکسته به دیدار خدا بروم. دوست دارم ناله یا زهرا در آخرین لحظات ورد زبانم باشد و دوست دارم ... سر برمی دارم دوستان با بغض می گویند: درست همان طور که می خواست رفت.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه